خلاصه کتاب:
طوبی دختر حاجی تقی خان، بنکدار بازار، به پسری به نام منوچهر علاقه مند شده و با هم ارتباط دارند. حاجی تقی خان متوجه موضوع شده و برای جلوگیری از رسوا شدن خانواده، تصمیم به شوهر دادن این دختر ۱۴ ساله می گیرد. در این میان شخصی به نام غلام حسین خان به انها معرفی می شود که همسر اولش را در زایمان از دست داده و همسر دومش هم بیماری سل دارد. طوبی چند روز قبل از مراسم عقد، از منزل فرار کرده و به خانه پیرمرد و پیرزنی وارد شده که از قضا زمانی در منزل غلام حسین خان زندگی می کرده اند.
خلاصه کتاب:
اوآخر شهریور بود، ماهی که هوای دم کرده و شرجی گیلان رو به خنکی رفته و شالیزارها خالی از ساقه های پر برکت برنج، محل چرای گاوهای پر شیر می شوند. باد می وزید و بوی خوش دریا را، از دوردستها با خود می آورد آفتاب بی رمقی که هر لحظه در پس ابری محو می شد، بر صحن حیاط روشن و پاکیزه ای که دیوارهایش پوشیده از پیچک های سبز و رقصان بود پرتو می افکند. بانگ خوش خراش فروشنده ای دوره گرد که چانی از باقلا بر دوش گذاشته و فریاد می کشید:« پاچ باقلا، پاچ باقلای رشته.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سمسار بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.