خلاصه کتاب:
آذین رها شده، دور انداخته شده با خانواده ای که اونو لکه ی ننگ میدونن مایه ی آبروریزی... رسوایی بی نهایتی که دامنش رو لکه دار کرده... سپهر دوست دوران بچگی... فرزاده عاشق یا کیهانه مجنون.... کدوم ناجی میشه؟ فراری دادن آذین از این باتلاق آسون نیست... آخر قصه مون کجا میرسه؟... پر از التهابه روزهای بی کسی… تنهایی... عاشقی...
خلاصه کتاب:
داستان زندگی باران دختری ۱۸ ساله ای را روایت می کند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا می کند…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سمسار بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.