خلاصه کتاب:
کالتن دریک نمی دونم چرا اون خودشو بقیمت یه میلیون دلار به حراج گذاشت. صرف نظر از اینکه الان من صاحب اون هستم. یکی از کارای باحالیه که دلم می خواد انجامش بدم من سلایق خاص و تمایلات مشخصی دارم. سوفی ایوانز تو موقعیت ناجوری گیر کرده ،با وجود اینکه زندگی خواهرش تو یه کفه ی ترازو قرار داره تنها انتخابش اینه که راه های درستو بزاره کنار ،حتی اگه معنیش این باشه که…
خلاصه کتاب:
رِیِس Reyes یک مرد تسخیر شده است. مقید به شیطان درد، که او را از شناخت لذت منع می کند. با این حال، او بیش از نفس، هوس یک زن فانی به نام دانیکا فورد danika ford را دارد و برای ادعای او دست به هر کاری میزند–حتی از خدایان هم سرپیچی میکند. دانیکا در حال فرار است. او برای ماهها از لرد های جهان زیرین، جنگجویان جاودانی که تا زمانی که او و خانوادهاش نابود نشوند، آرام نخواهند گرفت، گریخته است. اما رویاهای او توسط ریس تسخیر شده است، جنگجویی که او نمی تواند لمس او را فراموش کند. با این حال، آینده ای در کنار هم می تواند به معنای مرگ برای هر دوی آن ها باشد…
نام کتاب: تاریک ترین لذت (جلد سوم مجموعه تاریک ترین)
خلاصه کتاب:
ریچل جونز نه به دنبال دردسر بود و نه به دنبال مردها بعد از فوت شوهرش گوشه ی عزلت برگزیده بود ولی در کال سابین هر دوی اینها رو پیدا کرد در یک شب داغ تابستونی که برای پیاده روی به ساحل رفته بود کال رو در حالی که کاملاً آشفته و زخمی بود و به سختی حس زنده بودن می کرد پیدا کرد و دست سرنوشت خواب تازه ای براش دیده بود. اون وارد زندگی ریچل شد حس محافظتی ریچل بهش می گفت به اون کمک کنه ولی ریچل هیچ چیزی از هویت اون نمی دونست عشقی که ما بینشون جوونه زد به کال کمک کرد زخم هاش رو درمان کنه ولی در حالی که ریچل عاشق اون میشد زندگی خودش رو در خطری می انداخت که در اطراف کال در جریان بود و وقتی که دوباره سرنوشت اونا رو به هم نزدیک کرد آیا اونا میتونن این دفعه از هم جدا بمونن؟
خلاصه کتاب:
فکر میکردم تمام چیزایی که تو زندگی نیاز دارم رو کنار خودم دارم: تفنگ، هلیکوپتر و برادرانم. البته بیشتر زنها آرزوی زندگی منو ندارن، اما بعد از چیزایی که دیدم و کارایی که انجام دادم، فکر نمیکنم که خودم هیچوقت آرزوی چیزای بیشتری داشته باشم. باشگاه موتورسواری “سوارانِ شبح” خانوادهی منه و من برای اونا هر کاری میکنم. میخوام اونا از هر خطری دور باشن. حتی اگه این خطر، خودم باشم.
خلاصه کتاب:
لیف، باردا و جاسمین تقریبا به هدفشان رسیده اند. شش گوهر بر کمربند دلتورا می درخشد. حالا باید آخرین گوهر را پیدا کنند تا دلتورا از دست ارباب سایه های اهریمنی نجات پیدا کند. همسفران قبلا با حوادث و موجودات وحشتناک زیادی مواجه شده اند. اما حالا بابد با وحشتناک ترین شرایط روبرو شوند. آنها قصد دارند تا با نیروهای مرموز تاریکی دست و پنجه نرم کنند، نیروهایی که قدرت و شهامت به تنهایی نمی توانند آن ها را شکست دهند.
نام کتاب: دره گمشدگان (جلد هفتم مجموعه در جستجوی دلتورا)
خلاصه کتاب:
رز هاتاوی یک ومپایر و محافظ شخصی یک موروی به نام لیسا دراگومیر می باشد. او در آکادمی خون آشامِ «سینت ولادیمیر» یاد می گیرد که چگونه با استریگوی مبارزه کند، و توسط یکی از محافظان بزرگ تر لیسا، دیمیتری بلیکوف، آموزش می بیند تا با استفاده از سه روش قطع کردن سر، بیرون آوردن قلب استریگوی به وسیله ی خنجر نقره ای، و سوزاندن، آنان را بکشد.
رمان آکادمی خون آشام
چند هفته ی بعد، کم کم زندگی در آکادمی طوری اطرافم را گرفت که همه چیز راجع به آنا را فراموش کردم. شوک برگشتنمان به تدریج از حافظه ها پاک می شد و ما هم به روال عادی نیمه راحتمان باز می گشتیم. روزهای من حول کلیسا، ناهار با لیزا و هر نوع فعالیت اجتماعی دیگری که در آن می توانستیم با هم باشیم،
خلاصه کتاب:
ویشس برادر بیرحم و بااستعداد نفرینی ویران کننده و توانایی ترسناکی در دیدن آینده داره. به عنوان عضوی از انجمن برادری هیچ علاقهای به عشق و احساسات نداره،فقط باانجمن لسنینگ میجنگه. اما وقتی بر اثر زخمی مرگبار تحت مراقبت جراحی انسان قرار میگیره دکتر جین ویتکام مجبورش میکنه درد درونیش رو بفهمه و مزه لذت واقعی رو برای اولین بار در زندگیش بچشه. تا اینکه سرنوشتی که خودش انتخاب نکرده اون رو به آیندهای میبره که …
نام کتاب: عشق بی قید و شرط (جلد پنجم مجموعه انجمن برادری خنجر سیاه)
خلاصه کتاب:
همه چیز خوب تا اینکه اون دختر کوچولوی معصوم پولدار وارد گاراژ تعمیرگاهم شد. همینکه چشمم بهش افتاد، تموم چیزی که میخواستم این بود تا دستهای کثیفم رو صورتش بذارم. از اون مدل دخترها نبود که با مکانیک کثیف و ژولیده شهر قرار بذاره. با ۲۸ سال سن فکرشم نمی کردم تو یه نگاه شیفته اش بشم. منی که سال ها بود زنی رو نمیخواستم اما… فقط یه مشکل ریز سر راهم وجود داشت اما من با برنامه پیش میرفتم. همه کاری که باید میکردم این بود تا صاحبش بشم و برای همیشه مال خودم میشد…
خلاصه کتاب:
اونا پدرمو گرفتند. بعد از اون نوبت منه، مگراینکه باخواستهشون موافقت کنم. زمین زدن قدرتمندترین مرد ایتالیا. کِیتو مارینو. مردی که همه جا توسط گارد امنیتی اش محافظت میشه و کاخ مستحکمش توی توسکانی کاملا غیرقابل نفوذه. اون بدبین ترین مرد کشوره و به هیچکس اعتماد نمیکنه. بنابراین غیرممکنه که بتونم تنهایی اونو از پا دربیارم.اگه بخوام پدرمو نجات بدم، تنها یه انتخاب دارم. اینکه به دل کیتو راه پیدا کنم… و اونجا بمونم!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سمسار بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.