خلاصه کتاب:
شخصیت اصلی داستان پادشاه خیابان وال استریته و هیچ کس رو حرفش حرف نمیزنه ولی ایشون توی خونه یه دختر آتیش پاره داره که به حرف های پدرش گوش نمیکنه و میخواد برای پدرش دوست دختر پیدا کنه و چه کسی بهتر از هارپر جین. اون یک رازه. یک معما! هویت اون یک راز دفن شده زیر لایه هایی از فریبه. اعتیادی که قادر به ترکش نیستم.جاذبه ای که نمیتونم باهاش بجنگم. و بعد فهمیدم دقیقا اون کیه…
خلاصه کتاب:
عسل: ماهور خر نشو ارمان واقعا پسر خوبیه تازه دوست مهدی هم هست خیالمون راحت تره. ماهور: چرا گیر الکی میدی اخه؟ دلم نمیخواد وارده رابطه بشم مگه زوره؟ د ل م ن م ی خ و ا د عسل:چه مرگته تو؟هان؟ ماهور: نفهم میگم نمیخوام حوصله ی یه رابطه کلیشه ای رو ندارم (کاش میشد بگم که من حس میکنم مثل شماها نیسم…)
رمان حس کبود
عسل با ناراحتی خداحافظی کرد و رف منم اومدم سمت خونه اونا نمیفهمنن از حس من از اینکه همش احساس میکنم شبیه هیچ کدوم نیستم شروع کردم تو اینستا گشتن حداقل بهتر از حرص خوردن بود. یه عکس عجیب دیدم یعنی چی! اینا دارن چیکار میکنن؟ باورم نمیشه شروع کردم گشتن تو همون پیج و پیج هایه مختلف کامنت هارو خوندم راسش ترسیدم خیلی بیشتر از اول یه حسی داشتم هم دلم میخواست ادامه بدم هم ترس و استرس حالمو بد کرد بود.
خلاصه کتاب:
شایان خلافکار مغرورمون دیوانه وار عاشق خدمتکار شخصیش میشه… تو یه شب عصبانیه نمیفهمه داره چیکار میکنه و به ساحل دست درازی می کنه … پای کارش وایمسیته و هرجور شده ساحل رو به عقد خودش در میاره همون موقعس که میفهمه…
خلاصه کتاب:
با غرش آسمون به خودم میام. می ایستم و در حالی که لبه های کتم رو به هم نزدیک میکنم به ابرهای سیاه تو آسمون شب خیره میشم. هنوز بارونی در کار نیست اما برای من که بیشتر عمرم تو لاس وگاس بودم گفتنش سخت نیست که تا چند دقیقه دیگه آسمون باز میشه و سیل ازش میاد. باد موهامو به بازی میگیره و از ذوق ذوق پاهام تازه متوجه میشم که چقدر راه رفتم. گوشیمو از جیبم درمیارم و بهش نگاه میکنم. نزدیک به بیست تماس از دست رفته. گوشی رو خاموش میکنم و برمیگردونم به جیبم، همه برن به درک.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سمسار بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.