خلاصه کتاب:
آتریسا، دختر بیگناهیه که همراه مادرش از دست پدر معتادی که قصد فروختنش رو داره فرار میکنه اما تصادفی برای مادرش رخ میده و به کما میره و دکتر امیرسام آریا، مردی سی ساله و فوقالعاده جدی پزشک مادرش میشه. اون رو جواب میکنه و به التماسهای آتریسا برای نجات مادرش بی توجهی میکنه اما اتفاقی میافته که برای امیرسام گرون تموم میشه و عذاب وجدانش باعث میشه که به اجبار…
خلاصه کتاب:
مهزاد تک دختر خانواده ی رادمان به اصرار پدرش مجبور به ازدواج می شود ازدواجی متفاوت که مسیر زندگیش را تغییر می دهد… من و تو اسیر اجبار های پی در پی این زندگی ایم و در امتداد جاده ای قدم گذاشته ایم که از آخر آن بی خبریم سکوت کرده ایم و فقط چشممان به دست تقدیر است... چه چیزی را برایمان رقم زده است؟
خلاصه کتاب:
شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تا اینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه، شاه صنم تو دردسر بدی میوفته و کسی که کمکش میکنه، مرد شروریه که ازش کینه داره و منتظر لحظه ای برای تلافیه...
خلاصه کتاب:
آینور دختری که بخاطر اختلالش تو تیمارستان بستریِ و با هیچکس ارتباط نمیگیره بجز خانم دکتر و برادر جذابش که دست برقضا زیادی هم شیطون تشریف داره…
خلاصه کتاب:
صورتش غرقِ عرق شده و نفس های دخترک که به گوشش میخورد، موجب شد با ترس لب بزند. برگشتی! دست های یخ زده و کوچکِ آیه دستان خاویر را گرفت. برگشتم...برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود. مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و دخترک را رها کرد. وارد خانه شد و...
خلاصه کتاب:
رمان درمورد دختریه که پدرمادرشو از دست داده و خونه ای تو یکی از روستاهای شمال بهش داده میشه مستقر میشه. اونجا در حالی که نمی دونسته در اون مکان کارای غیر انسانی انجام می دادن چند روح سرکش سعی در اذیت کردنش دارن تو این راه با کسایی اشنا میشه و هیچوقت فکرشو نمی کرد که عشق دوباره تو قلبش ریشه بدونه... چه کسی میتواند بفهمد اخر این قصه چه می شود با ما همره باشید تا به پاسخ برسید …
خلاصه کتاب:
هیچکس نمیدونه که عشق چهطور اونو پیدا میکنه و چهطور قلب سیاه شدهی پسری که از همه چی خسته هست رو دوباره زنده میکنه، پسر داستان ما معنی کلمهی خوشبختی رو خیلی وقته یادش رفته و تا میخواد اونو یاد بگیره خبری از گذشته و دروغی پوشالی همه چیز رو نابود میکنه... زنی که فیلسوف بوده و طرد شده؟! پسر داستان ما آرمان وقتی حقیقت رو میفهمه که نازنینش... متاهله...!
خلاصه کتاب:
شیپور فرشته روایتگر قصهی دختری شیرازیتبار و روانشناس، به نام سرمهراد است که برای تکمیل پایاننامه تهران میآید، شهری که همیشه مورد تنفر عجیب پدرش بوده . پس از ورود به تهران، با زنی آشنا میشود که دچار اختلالات عمیق روانیست، به طوری که نه با کسی ارتباط میگیرد و نه دیگر حتی خانوادهاش را میشناسد البته به جز پسر ارشدش شاهان! و طی همین اختلال با هیچ پزشکی همراهی نمی کند تا زمانی که سرمه را که کارآموز، روانشناسی بنام شده بود، میبیند و طی یک اتفاق نادر تمام اعلایم هیجانی را به او نشان میدهد و این تازه شروع ماجراییست که یک سرش میرسد به خانهای عجیب و قدیمی که بیست سال متروکه بوده و یک سر دیگرش هم میرسد به راز سربهمهر خاندان راد …!
خلاصه کتاب:
عادی میشه! عادت میکنی! به همه چیز به نبودنا، عوض شدنا، جایِ خالیا، نخندیدنا، نخوابیدنا... ولی مهم اینه چه جور عادت میکنی... عادت میکنی. بعد از هزار باری که صداش زدی و بعد یادت افتاده که دیگه نیست تا جوابتو بده. عادت میکنی بعد از دوستت دارمی که گفتی و بغض کردی از اینکه از لباش دوستت دارم در نیومده مثلِ قبل...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سمسار بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.