خلاصه کتاب:
قصهی ما از اونجا شروع میشه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصهی الههای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.
خلاصه کتاب:
پنج تن از بچه های طلاق، که سابقا در انجمنی با هم آشنا شده اند را کنار هم داریم! درد هایشان، روز های تلخ اکنون، خاطرات غم انگیز دیروز، آینده مبهم فردایشان را می خوانیم! در آن بین کسی که شخص ششم ماجراست در داستان جای می گیرد! کسی که پناه قصه ی مان لیلی اش می شود! و داستان از جایی شروع می شود که پناه، تنها پناهش را از دست می دهد!…
خلاصه کتاب:
رمانی پر راز و متفاوت از دختری که با گرفتن فراموشی ناخواسته پا به خونه شوهری می زاره که می خواسته ازش طلاق بگیره، اما باربد اون رو تو خونه زندانی میکنه و مجبورش میکنه…
خلاصه کتاب:
کریستن پترسون اهل ننه من غریبم بازی نیست، تا دم مرگ برای دوستانش میجنگد و برای پسرانی که این را درک نمیکردن هم جایی در زندگیاش ندارد. علاوه بر اینها راز بزرگی هم دارد: یک جراحی پزشکی ضروری که باعث میشود بچهدار شدنش غیرممکن شود. برنامه ریزیهای ازدواج دوست صمیمیاش برای کریستن حسی تلخ و شیرین در بر دارد. مخصوصاً وقتی با بهترین مرد دنیا جاش کاپلند آشنا میشود…
خلاصه کتاب:
عسل دختر شاد و شیطون که به خاطر مشکلاتی که توی زندگیش دامن گیرش میشه مجبور میشه که با پسرعموش و رفیق پسرعموش همخونه بشه با پسرایی که اونا هم از شیطنت و بچه بازی از عسل کم نمیارن. بین اینهمه شیطنت درگیر. تا اینکه یه روز...
خلاصه کتاب:
نگار دختر ۲۲ ساله ای که در کنار خاله و پدربزرگش زندگی می کند. روابط سرد موجود در خانواده از او دختر آرام و مغمومی ساخته است. زندگیش با پیدا شدن یک مزاحم ناشناس که ادعا می کند از گذشته او با خبر است متحول می شود. حقایقی برملا می شود که او را کنجکاو می کند برای دانستن و کشف رازهای...
خلاصه کتاب:
داستان مربوط به پسری به نام حسام هست که به علت مشکلاتی در گذشته، سه سال در خانه به دور از خانواده زندگی میکنه. حسام که استاد دانشگاه و صاحب نمایشگاه ماشین هست، هر روز رو با انجام کارهای روزمره میگذرونه تا این که با پیش اومدن جریانی مجبور میشه دوباره به خانواده اش سربزنه که توی همین ماجرا با دختری به نام آرزو که دانشجوی خودش هم هـست اشنا میشه و اتفاقات هیجان انگیزی بینشون رخ میده که باعث تغییر رویه زندگی حسام میشه…
خلاصه کتاب:
بهار که به تازگی پروانهی وکالتشو بعد از چند سال کار آموزی کنار وکیل بنامی گرفته و دفتری برای خودش تهیه کرده خیلی مشتاقه آقای نوید رو که شُهرهی خاصی در بین وکلا داره رو از نزدیک ببینه و از تجربیاتش استفاده کنه... بالاخره میبینه ولی نه اونطور که میخواسته همه چی اونجور پیش نمیره که میخواسته...
خلاصه کتاب:
داستان درباره ی دو دوست خیلی صمیمی هست که گرفتار سرابی میشن که بهش میگن عشق… هر دو لطمه می بینند… ولی یکیشون از اون یکی خیلی بیشتر.... شاید آینده ی خوبی در انتظار یه دوست باشه...
خلاصه کتاب:
از درمانگاه که بیرون آمدم باخودم گفتم حالا که مادر نیست، بهتر است به خانه ی امیر بروم. از گرما و ضعف داشت حالم به هم می خورد، مثل آدم های گرسنه از درون می لرزیدم، دلم مالش می رفت و چشم هایم سیاهی. اصلا فکر نمی کردم مسمومیتی ساده آدم را این طور از پا در بیاورد. چند بار پشت سر هم زنگ زدم. ثریا که در را باز کرد کیفم را انداختم….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سمسار بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.