خلاصه کتاب:
شادیِ قصه زندگی ساده ای داره.اما به خاطر محیط خانوادگی بدی که داره و اتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستانِ عجیبه و بامزه است.آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه.و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه اما خبر نداره بیماری و زندگی و گذشته پسر فراتر از تصورشه و... آیا دو تا دیوونه که یکی بامزه و شادو و یکی خطرناک و مرموزه با هم چه داستانی و رقم می زنن عاشقانه؟ یا...
خلاصه کتاب:
دختری شر و شیطون که به خاطر ماموریت پدرش به خونه دوست پدرش میره و مجبور میشه نقش معشوقه پسر شیطون و مغرور خانواده اونهارو بازی کنه و در این بین اتفاقات جالبی میفته که خوندنش خالی از لطف نیست…
خلاصه کتاب:
گیسو در یک خانواده نسبتا فقیر زندگی می کنه و مربی کاراتهس…. پدر گیسو حسابدار یک شرکت هست که حساب های اون شرکت مختل و ۵۰۰ میلیون کسری آورده و پدرش باحرف های رییس شرکت قراره خودشو مقصر نشون بده و به زندان بیفته وقتی با گیسو پیش رییس شرکت میرن نظرش عوض میشه و قرار هست گیسو مدتی پرستار همسرش باشه و….
خلاصه کتاب:
دختری خاموش به اسم همسا، با وجود محدودیتی که در برقراری ارتباط دارد، دوستانی بامعرفت و صمیمی پیدا کرده است. رابطهی دوستانه و جدید او با الهام، که یکی از شاگردانش در آموزشگاه نقاشی است و آشنایی او با اشکان، برادر تندزبان و پرخاشگر الهام، باعث روبرو شدن همسا با تجربههای جدید و لمس حسهای ناب و متفاوت میشود، اما مشکل جدید همسا این است که چهطور از پس زبان تند و تیز اشکان برآید…
خلاصه کتاب:
این داستان درباره دختری پرجنب و جوش به اسم مستانه است که عقایدش با خانواده اش کاملا متفاوت بوده و همین موضوع، باعث ایراد گرفتن مداوم مادر و خواهرش مهشید و تقریبا بقیه اعضای خانواده و فامیلش میشود. مستانه دختری است که دوست دارد آرایش کند و با مد روز به بیرون از خانه برود و این موضوع، مورد قبول اقوامش نیست. مستانه عاشق پسر عمویش به اسم انوش میشود که پسر با عقایدی کاملا برعکس مستانه است….
خلاصه کتاب:
داستان دختری کاملا احساسی البته شیطون که همیشه تو فکر و خیال خودش و عشقش رو کنار هم میبینه… عشق ممنوعه و رابطه اجباری این دختری احساسی رو حتما بخونید…
خلاصه کتاب:
مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و... دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره... دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر و همکاری اجباری ای که بینشون شکل میگیره، نمیتونه رازش رو مخفی نگه داره... پای نامی به کارگاه مجسمه سازی دوران باز میشه اما همکاری و دوستیش با مهری رو از اون مخفی نگه میداره تا اینکه....
خلاصه کتاب:
یادگاری به زندگی و روزمرگیهای دختری به نام آتش میپردازد که تجربههای عجیبی در زندگیاش داشته است و باید همیشه خود را در امنیت کامل حس کند در غیر این صورت دچار استرس و تنش میشود. تجربهها و اتفاقاتی که برای او افتاده باعث شده تا او انسانی محتاط و بهدور از اجتماع باشد. آتش به دور از همه و تنها زندگی میکند و با خانوادهاش هم روابط خوبی ندارد. او دختری پرخاشگر و عصبی است که از ترحم متنفر است و فقط بهخاطر اینکه سرگرم باشد و در تنهایی غوطهور نشود کار میکند.
خلاصه کتاب:
۱۸ ساله بودم که عاشقش شدم! پسری جذاب با چشمانی عجیب. رابطهیمان با مخالفت خانوادهام مواجه شد من اما پا پس نکشیدم و برای عشقمان تا اتاقش پیش رفتم. او اما ناگهانی رفت... حال بعد از چهارسال با یک دنیا دلتنگی برای من و خشم از آدم ها آمده تا حقایق را رو کند ، حقش را بگیرد... مرا دوباره داشته باشد!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سمسار بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.