خلاصه کتاب:
آرام چشمانم را باز کردم. با چشمان خواب آلود اطرافم را نگاه می کردم، نشسته روی زمین خوابم برده بود! خمیازه ای کشیدم و دستم را میان موهایم بردم، دست راستم را روی تخت گذاشتم و بلند شدم. به سمت در رفتم، چشم های نیمه بازم را به در دوختم و دستگیره در را فشردم، با قدم های بلند به سمت آشپزخانه میرفتم. با قدم های تندم کناره های شلوار نخی گشاد مشکی رنگم تکان میخورد. سردی سرامیک ها حالم را خوب می کرد! مثل خودم بودند! سرد، بی روح!
خلاصه کتاب:
این رمان مثل سایر رمان هام از ژانرهای شخصیت هایی که به یه نوع اختلال عامیانه که معمولا تو جامعه به شکل یه انسان عادی ولی مشکل دار زندگی میکنن انتخاب شده که لازم به ذکره که خیلی از دخترا هستن که در خونواده دچار این موقعیت هستند و علت اصلی نوشتن این رمان بیان سرنوشت دختریه که در این موقعیت هست و تصمیمی می گیرد که اونو تبدیل به یه دالیت میکنه حالا چرا دالیت ؟ چرا بهش میگن تو یه دالیتی؟نه میره هند،نه بد کاره میشه نه....خیلی از حدسیات دیگه ...
دانلود رمان غرور تلخ اثر الهام_ح بدون دستکاری و سانسوردانلود رمان غرور تلخ از الهام_ح با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیمموضوع رمان :دانلود رمان غرور تلخ اثر الهام_ح بدون دستکاری و سانسور
خلاصه کتاب:
گذشته در چشمانم مانده است ، عبور ثانیه های رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است . چشمانت را با شقاوت تمام بر روی حقایق بستی . صبور میمانم و بی تفاوت میگذرم . که نفهمی هنوز هم دوستت دارم . بی تو بودن را معنا میکنم با تنهایی و آسمان گرفته ، آسمان پر باران چشمهایم ، بی تو بودن را معنا میکنم با شمع ، با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه ، بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است؟
خلاصه کتاب:
سه خاندان بزرگ… خاندان زند، خاندان راد، خاندان شاهی… سه خاندان که بخاطر اتفاقات تلخ گذشته از هم کینه دارند و هیچ احدی خبری از این تنفر ندارد…! زندگی یک دختر و دو پسر خانزاده… دلدادگی سه خانزاده که به طرز عاشقانه و غمگینی به هم گره میخورد…! عشقی افلاطونی که از کینه و تنفر شکل میگیرد اما سایهی تلخش بر روی زندگی یک کودک بیگناه تاثیر میگذارد… رمانی کاملاً بر اساس واقعیت… واقعیتی تلخ اما پر از عشق…
خلاصه کتاب:
این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک با از دست دادن خواهر دوقلوش (صنم) واردبخشی برزخ گونه از زندگی میشه. صنم با اینکه از لحاظ جسمی حضور نداره اما در بخش بخش زندگی ثنا دخیل هست. ثنا شدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست و تا حدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه اما نقش پررنگ صنم در احساسات وگذشته ی او سبب ساز اتفاقاتی میشه و….
رمان زخم روزمره
اما شما خوبین؟ لحنم دوباره سرد شده بود. همش به خاطر اون اتفاق لعنتی یه لحظه هم نمیتونستم نزدیک شدن جنس مخالف به خودم رو تحمل کنم. خواهر بزرگترم یه نامزد داشت که ظاهر پسر خوبی بود گذشت و بعد از یه مدت شروع کرد به دخترای فامیل خط دادن. یه شب که تو رخت خواب بودم تقریبا دوازده سیزده سالم بود، به بدنم دست درازی کرد. اونقد ازش تنفر داشتم که حد نداشت. اخر سر هم خواهرم ازش جدا شد. همین قضیه باعث شده بود حتی از نوازشای باباهم دوری کنم.
خلاصه کتاب:
رز هاتاوی یک ومپایر و محافظ شخصی یک موروی به نام لیسا دراگومیر می باشد. او در آکادمی خون آشامِ «سینت ولادیمیر» یاد می گیرد که چگونه با استریگوی مبارزه کند، و توسط یکی از محافظان بزرگ تر لیسا، دیمیتری بلیکوف، آموزش می بیند تا با استفاده از سه روش قطع کردن سر، بیرون آوردن قلب استریگوی به وسیله ی خنجر نقره ای، و سوزاندن، آنان را بکشد.
رمان آکادمی خون آشام
چند هفته ی بعد، کم کم زندگی در آکادمی طوری اطرافم را گرفت که همه چیز راجع به آنا را فراموش کردم. شوک برگشتنمان به تدریج از حافظه ها پاک می شد و ما هم به روال عادی نیمه راحتمان باز می گشتیم. روزهای من حول کلیسا، ناهار با لیزا و هر نوع فعالیت اجتماعی دیگری که در آن می توانستیم با هم باشیم،
خلاصه کتاب:
گیسو دختری روانشناس است که سه سال از ازدواج او با سینا می گذرد و زندگی عاشقانه ای با یکدیگر دارند. روزی به واسطه ی یک مراجع کننده، حرف هایی در مورد سینا می شنود. پس از تحقیقات متوجه می شود…
خلاصه کتاب:
اسیر شدهام. اسیر احساسی بینام و نشان. اسارتم زندگی بی دغدغهام را نابود میساخت و دغدغه ها، یکی پس از دیگری در جای جای زندگیام مستقر میشدند و خودی نشان میدادند. تسلیم شدهام. تسلیم این حس گمنام…
خلاصه کتاب:
همه چیز از اونجایی شروع میشه که ارغوان به همراهِ دوستِ صمیمیش کیانا واردِ خانه باغِ بزرگ و باصفای اونها میشه و برای اولین مرتبه، نگاهش با چشمهای عجیبِ مردی به نامِ کیارش برخورد میکنه.. کیارشِ افروز مردِ سی و یک سالهای که گذشتهای زهرآلود داره، بعد از روبهرو شدن با ارغوان تلاش میکنه که ضعف های خودش رو پشتِ نقابِ بیتفاوتی پنهان کنه و ارغوان نمیدونه که در واقع با چطور شخصیتی طرفه.. در مقابل، پگاهی که به دلیلِ آزار و اذیت های همسرش به تازگی از اون جداشده، برای نظم دادن به زندگیش به درخواست یکی از دوستهاش به روانشناس مراجعه میکنه و اون فرد کسی نیست جز، امیرحافظِ سعیدی مردی با خانوادهای متعصب و شخصیتی متفاوت که عشقِ دورانِ بچگیش بوده…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سمسار بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.